ابعاد حج در قرآن

پدیدآورناصر شکریان

نشریهمعرفت

شماره نشریه12

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 1118 بازدید
ابعاد حج در قرآن

ناصر شكريان

كليدواژه ها: حج/ حج در قرآن/ حج ـ ابعاد عرفاني/ حج ـ ابعاد فرهنگي/ حج ـ ابعاد اقتصادي

1. بعد معنوى و عرفانى حج

عبادات كه به عنوان هدف آفرينش انسان (1) تعيين شده است اسرارى دارد كه اين سرار غير از آداب و احكام ظاهرى عبادات مى‏باشد. نوعا عبادات و فرائض الهى با اختلاف درجات فراوانى كه نسبت‏به هم دارند، براى تقويت‏بعد روحانى و نفسانى و در جهت‏سير و سلوك انسان وضع شده تا از عوالم جسمانى به عوالم روحانى تكامل يابند و به مقام قرب الهى برسند. چنان‏كه مرحوم آقاميرزا جواد ملكى تبريزى عارف بزرگ در اين زمينه فرموده است:
«مقصود اصلى از تشريع حج و سائر عبادات، تقويت‏ بعد روحانى انسان است و تكاليف و فرائض الهى از نظر خاصيت اثرگذارى در روح و جان انسان مختلفند. بعضى اثر تطهير و تخليه را دارند كه ظلمت را از فضاى روح و جان بشر دور مى ‏كند و بعضى ديگر موجب تحليه و تزيين جان و وسيله جلب نورانيت مى ‏گردد. و دسته ديگر، جامع هر دو اثر (تخليه و تحليه) هستند و حج از اين دسته سوم است. زيرا حج‏يك معجون الهى است كه جميع امراض قلوب مثل بخل و استكبار و تنبلى و. . . را كه مانع نورانيت قلب‏ها هستند، علاج مى ‏كند. (2)
بنابراين و با توجه به مطلب فوق، حج از ميان عبادات و فرائض الهى، جامع هر نوع آثار و فوايد و اسرارى است كه در عبادات ديگر وجود دارد. چنان‏كه مرحوم علامه طباطبائى در اين مورد مى ‏فرمايد: وقتى كه سرگذشت ابراهيم، آن‏چنان كه در قرآن بيان شده را، به دقت مطالعه كنيم مى ‏يابيم كه اين جريان يك دوره كاملى از سير عبوديت و بندگى خدا و به اصطلاح يك سير و سلوك معنوى است كه بنده از موطن خود تا قرب الهى را مى‏پيمايد و با پشت‏سرانداختن زخارف دنيا و لذائذ و آرزوهاى مادى و جاه و مقام و خلاصى از وسوسه‏هاى شيطانى به مقام قرب الهى دست مى ‏يابد.
اين وقايع و اعمال و نسك حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقيق آن نشانگر دقايق آداب سير طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بيرون آمدن از مقامات دانيه و پيوستن به مقامات عاليه است كه هرچه بيش‏تر در آن‏ دقت‏ شود حقائق تازه ‏تر و نكات لطيف‏تر عايد انسان مى ‏گردد. (3)
از اين‏رو خداوند متعال هم براى فراهم ‏شدن اين سير بندگى و رسيدن به مقام قرب و حضور الهى و زيارت كعبه حقيقى، به حضرت ابراهيم خليل ‏الرحمن و اسماعيل ذبيح ‏الله ماموريت دادند كه حريم خانه ‏اش را از هر چيزى كه مانع اين سير و سلوك معنوى باشد، پاكسازى نمايند (4) تا زائران الهى در خانه‏ اش صرفا به او بينديشند و دور او طواف نمايند و از ظلمت ماسوى الله رهايى يابند تا بتوانند در خانه عشق مهمان او شوند و آماده ملاقات با يگانه معبود عالم هستى گردند. چنان‏كه همين اموريت‏با همين هدف در سوره حج‏ به گونه ‏اى روشن‏تر و دقيق‏تر بيان شده است:
قرآن در اين زمينه مى ‏فرمايد:
به خاطر بياور زمانى را كه محل خانه كعبه را براى ابراهيم آماده ساختيم و به ابراهيم گفتيم كه اين خانه را كانون توحيد كن و چيزى را شريك من قرار مده و خانه ‏ام را براى طواف‏ كنندگان و قيام ‏كنندگان و ركوع ‏كنندگان و سجده‏ گزاران پاك گردان.
«واذا بوانا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بى شيئا و طهر بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود. » (5)
با توجه به تفسير بودن (ان) براى (تبوئة) ، (6) به خوبى استفاده مى ‏شود كه هدف از تبوئة ابراهيم در كنار خانه خدا، دو چيز است كه جامع هر دو اين است كه اين مكان مقدس مركز عبادت خدا قرار گيرد و هيچ چيز ديگر شريك خداوند قرار داده نشود. لذا و براى تحقق اين هدف مقدس، به ابراهيم خليل ‏الرحمن دو ماموريت داده شد: 1. "ان لا تشرك بى شيئا" 2. طهر بيتى للطائفين" - يعنى اى ابراهيم مقصود از جاى‏ دادن تو در اين‏جا سكنى گزيدن نيست‏ بلكه، نه تنها خودت نبايد هيچ‏گونه شريكى براى من قرار بدهى - چه شرك خفى و چه شرك جلى - چه اين‏كه نكره در سياق نهى مفيد عموم است «لاتشرك بى شيئا» ; بلكه بايد ساحت قدس كعبه را از هرچه كه شائبه شرك مى ‏رود پاكسازى نمائى تا ديگران در اين مكان فقط مرا عبادت كنند و به هيچ ديگر نينديشند. اين مطلب با عنايت‏ به صدر آيه و تناسب كلمه و موضوع كه تطهير كعبه براى امور عبادى نظير طواف و عكوف و قيام و نماز مى ‏باشد به خوبى فهميده مى ‏شود. مؤيد اين مطلب روايتى است از امام صادق ‏عليه السلام كه در تفسير آيه فرموده است. علاوه بر اين استعمال ضمير متكلم وحده (بى - بيتى) بيانگر اين است كه اين خانه، خانه خداست پس بايد فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.
مرحوم علامه طباطبائى در توضيح آيه مى ‏فرمايد:
مراد از آماده ساختن كعبه براى ابراهيم اين است كه آن‏جا مرجع عبادت خدا قرار داده شود تا بندگان آن‏جا را خانه عبادت قرار بدهند، نه اين‏كه ابراهيم آن مكان را محل سكنى و زندگى خود قرار دهد. از اين‏رو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود «بيتى‏» تا اعلان كند كه اين خانه، كانون توحيد و مختص عبادت خداست و هيچ چيز نبايد شريك خداوند قرار داده شود و هدف ديگر اين بوده كه ابراهيم براى كسانى كه قصد خانه خدا نموده ‏اند عبادتى را تشريع كند كه خالى از هرگونه شائبه شرك باشد. (7)
آنچه كه اين عبادت خالص را فاسد مى ‏كند و از اختصاصى ‏بودن خدا خارج مى ‏كند و در نتيجه انسان را از بندگى و عبوديت منحرف مى‏ كند، همان شرك است كه خود داراى انواع و اقسام است كه در قرآن ظلم عظيم تلقى شده است. (8) و شايد در راستاى تحقق همين هدف، در موقع احرام بايد گفته شود «لا شريك لك لبيك‏» و به تعبير عارفانه امام خمينى ‏قدس سره م لبيك‏ گويان براى حق نفى شريك همه مراتبت كنيد و از خود كه منشا بزرگ شرك است‏ به سوى او جل و علا هجرت نمائيد. (حج دركلام و پيام امام خمينى، ص 10)
و شايد نكته اين‏كه آيه «و اذن فى‏ الناس بالحج‏» - بعد از آيه «طهر بيتى للطائفين‏» (9) - ذكر شده اين باشد كه ابراهيم اول ماموريت‏ يافت تا محيط كعبه را براى عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرك و كفر پاكسازى نمايد و آن‏گاه دعوت عمومى بنمايد تا طواف و نماز و ساير اعمال حج فقط براى او انجام پذيرد.
يعنى اگر در گوشه و كنار جهان انواع و اقسام كنگره ‏ها و اجتماعات براى اهداف خاصى تشكيل مى‏ گردد، هدف از كنگره جهانى حج ‏سير الى‏ الله و حضور در مهمانسراى الهى و رسيدن به مقام قرب الهى و آزاد شدن از هرگونه وابستگى و غل و زنجيرهايى است كه به دور خود كشيده است، چه اين‏كه خانه خدا توصيف به عتيق شده است. (10) و طواف دور خانه عتيق بايد سبب آزادى از بند عبوديت غيرخدا شود چنان‏كه ذبح و قربانى هم بايد موجب رهايى انسان گردد. كه آيه ديگرى درباره قربانى مى ‏فرمايد: گوشت‏ها و خون‏هاى قربانى به خدا نمى ‏رسد، بلكه آنچه به خدا مى ‏رسد تقوى و پرهيزگارى شماست. (11)
يعنى هدف از اين سفر الهى، كسب تقوى و توشعه معنوى است چنانكه فرمود:
(در اين سفر) زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزكارى است. اى صاحبان عقل و خرد از امن بپرهيزيد. (12)
يعنى تنها صاحبان عقل و خرد از اين سفر كسب تقوى مى‏كنند و با پيمودن مدارج تقوى به مقام قرب الهى مى‏ رسند، چه اين‏كه اگر تقوى به خدا مى ‏رسد «يناله التقوى منكم‏» ، نفس متقى به خدا مى‏ رسد چنان‏كه استاد آيت‏ الله جوادى آملى در توضيح آيه فرمود: از آن‏جايى كه تقوى با نفس متقى اتحاد دارد، پس نفس متقى هم به خدا مى‏ رسد و ممكن نيست تقوى به خدا برسد اما متقى نرسد، پس گوارا باد بر حج ‏گزارى كه قربانى ‏اش لله باشد و غيرخدا را در آن نبيند تا تقوايش به خدا برسد و در نتيجه خودش هم به خدا برسد و شايد به خاطر همين تقوى ارزشمند و «موعود به‏» در نحر باشد كه روز نحر را «حج‏ الاكبر» و شايد تفسير آيه «ثم ليقضوا تفثهم‏» (14) در روايات، به ملاقات با امام معصوم ‏عليه السلام، اشاره به اين نكته باشد كه اگر زائر متقى با قربانى به خدا مى ‏رسد، همچنان كه آلودگى ‏هاى ظاهرى را از بدن دور مى ‏سازيد، بايد آلودگى ‏هاى روح را با ملاقات با حجت ‏الله برطرف نمايد. چنان‏كه امام صادق‏ عليه السلام در اين زمينه فرمود:
بايد آلودگى ‏هاى روح و جان را با ملاقات با امام‏ عليه السلام برطرف نمايند. (15)
امام باقرعليه السلام هم در اين‏ باره فرمود: تكميل حج‏به آن است كه حاجى امام را ملاقات نمايد. (16)
احتمالا براى همين نكات بوده كه حضرت ابراهيم با طى اين منازل و مراحل حج‏به مقام والاى امامت نائل گشت. از جمله آيات ديگرى كه دلالت‏ بر بعد معنوى و عرفانى حج دارد آيه ‏اى است كه اشاره به نتيجه اعمال حج دارد:
هنگامى كه مناسك حج ‏خود را انجام داديد، پس ذكر خدا را بگوئيد; همانند يادآورى كردنتان از پدران بلكه از آن هم شديدتر و بيش‏تر. (17) يعنى بعد از اعمال حج و پيمودن منازل آن: بايد چنان حالت ذكرى به زائر خانه خدا دست‏ بدهد كه غير خدا را فراموش نمايد، آن‏هم لااقل مثل آن شور و سوزى كه در افتخار و مباهات به پدران خود در جاهليت داشتند بلكه «اشد ذكرا» به شورتر و عميق‏تر و با كيفيت‏ بهتر و بالاتر; چه اين‏كه «اشد ذكرا» به كميت ذكر كار ندارد، بلكه مربوط به توجه قلبى است كه چه بسا يك ذكر قلبى همراه با سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و كارسازتر از يك عمر اذكار لفظى است. پس سرانجام حاجى مى‏ تواند با توجه قلبى شديد به خدا برسد چنان‏كه نبى مكرم اسلام‏ صلى الله عليه وآله در اين‏ باره فرمود:
هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسك به پاداشتن ذكرالله در قلب و جان انسان است و الا آن نماز و حج چه ارزشى خواهد داشت. (18) از اين‏رو خداوند در توصيف مؤمنين فرمود: مؤمنان تنها كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دل‏هاى آن‏ها ترسان گردد. (19)
بنابراين، يكى از مناسب‏ترين مكان براى تحقق ذكر قلبى، مراسم با شكوه حج است‏شاهدش اين است كه خداوند متعال در آيات مختلف متذكر همين مساله در ايام حج ‏شده است. (20)
بنابراين، حاجى در همه ‏جا بايد سعى و تلاش نمايد تا توجه قلبى برايش حاصل گردد. قرآن هنگامى كه اهداف را بيان مى‏نمايد يكى از آن‏ها را «و يذكروا اسم الله‏» ذكر مى‏ فرمايد: هنگامى كه برنامه هدى را در موارد متعدد بيان مى‏ كند، تذكر مى‏ دهد كه هدف از نحر و ذبح «ذكرالله‏» و «تقرب الى الله‏» است. شاهدش اين است كه در آيات متعدد مربوط به هدى، فقط ياد خدا را مطرح مى ‏نمايد; يعنى در هنگام قربانى تمام توجه بايد به خدا و قبولى اعمال باشد و بقيه امور تحت‏الشعاع قرار گيرد.
از بين آيات گذشته آيه 34 از سوره حج قابل توجه بيش‏تر است چون‏كه:
1. علت تشريع عبادات براى هر امت‏يك چيز قرار داده شد و آن ذكر الله است تا به اين نكته توجه بدهد كه مقصود اصلى از مناسك، ذكر الله است. چنان‏كه بعضى از مفسرين گفته‏اند.
از اين‏كه در اين آيه مبارك تشريع نسك را فقط به ذكر الهى تعليل آورده، فهميده مى ‏شود كه مهم‏ترين هدف از تشريع عبادت، ذكر الهى است. (21)
2. از دنباله آيه «فالهكم اله واحد فله اسلموا» استفاده مى ‏شود كه از آن‏جائى كه معبود شما يكى است، پس بايد فقط خاضع و تسليم او بود و ذكر او را گفت و منسوب به غير نكرد.
3. از تعقيب آيه فوق به آيه «و بشر المخبتين الذين اذا ذكرالله و جلت قلوبهم‏» (22) به دست مى‏ آيد كه اولين صفت مخبتين همان توجه قلبى به خدا است كه بايد در مراسم حج‏براى حاجى حاصل گردد.
به علاوه، نكته ديگرى كه از اين آيه (با توجه به اين‏كه در سياق آيات حج واقع شده) به دست مى ‏آيد اين است كه حاجى بايد در ايام حج ‏سعى كند كه از مخبتين به شمار آيد، آن‏هايى كه داراى چهار ويژگى (وجل - صبر - اقامه - انفاق) هستند.
مرحوم علامه طباطبايى در توضيح آن مى‏فرمايد:
جمله «بشر المخبتين‏» اشاره به اين است كه هر كس در حج ‏خودش اخلاص و حالت تسليم داشته باشد او را مخبثين است و مخبثين طبق اين آيه كسانى هستند كه وقتى نام خدا برده مى ‏شود دل‏هايشان مملو از خوف پروردگار مى ‏گردد و در برابر حوادث، صبر و شكيبايى پيش مى ‏گيرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه كه خداوند به آن‏ها داده انفاق مى ‏كنند. و لذا مرحوم علامه مى ‏فرمايد: انطباق اين صفات مخبثين با كسى كه حج ‏خانه خدا را با حالت تسليم به جا مى ‏آورد روشن است، چون كه همه اين صفات در حج وجود دارد. (23)
از اين‏رو حضرت ابراهيم بالاترين مقام را كه مقام تسليم باشد در كنار كعبه، براى خود و ذريه ‏اش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسليم فرمان خودت قرار ده و از دودمان ما نيز امتى مسلمان قرار ده. (24)
از جمله آيات ديگرى كه دلالت‏ بر بعد معنوى و عرفانى حج دارد، آيه ‏اى است از سوره مباركه مائده كه خداوند فرمود: «اى كسانى كه ايمان آورديد شعائر الهى را نقض نكنيد و حريم آن‏ها را حلال نشمريد و احترام را نگه داريد و قربانى ‏هاى بى‏ نشان و يا نشاندار را حلال نشمريد و نيز احترام كسانى كه براى به دست آوردن فضل پروردگار و جلب رضوان او به قصد زيارت خانه خدا حركت مى ‏كنند، نگه بداريد و براى آن‏ها مزاحمت ايجاد نكنيد. (25)
از آن‏جايى كه «رضوان‏» در لغت‏ به معناى رضايت كثير (26) است، پس حاجى در اين سفر مقدس بايد دنبال كسب رضوان الهى باشد كه مهم‏ترين سرمايه براى هر عبدى، كسب رضايت مولى است. «رضوان من الله اكبر» (27) و محل كسب چنين رضايتى، موسم با شكوه حج است. چنان‏كه امام صادق‏ عليه السلام در ضمن حديث مفصلى فرمود: حج ‏شعبه‏ اى از رضوان الهى است. (28)
هم‏چنان كه حضرت ابراهيم عرض كرد: «پروردگارا! من بعضى از ذريه‏ ام را در سرزمينى بى ‏آب و علف در كنار خانه ‏اى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپادارند» (29) از اين آيه هم بعد معنوى حج استفاده مى ‏شود، چون كه كلمات غير ذى زرع و عند بيتك الحرم و ليقيموا الصلوة‏» اشاره به اين واقعيت دارد كه غرض از اسكان، زراعت و كسب و تجارت نيست، بلكه اسكان دراين مكان فاقد هر نوع امكانات اوليه، براى تقرب محض الى‏الله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه طباطبايى هم در وجه هجرت حضرت ابراهيم‏عليه السلام به اين سرزمين بى‏آب و علف فرمود: براى اين‏كه ذريه‏اش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنيا دل‏هايشان را مشغول نسازد. (30)
از اين‏رو، اولين غرض و به قول بعضى از مفسرين تنها غرضش را اقامه نماز ذكر نمود و چنان‏كه تكرار نداد «ربنا» در «ربنا ليقيموا» و ذكر نماز از بين شعائر، براى اظهار كمال عنايت‏ به اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان كه از آيه «طهر بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود» (31) استظهار مى ‏شود كه عمده عبادت حاجى در كنار خانه خدا بايد طواف و عكوف و نماز باشد.
پس جو حج، يك جو عبادت و بندگى و دور جستن از هرگونه تعلقات مادى است و سفر حج ‏يك سفر الى ‏الله است.
بنابراين، حاجى از همان اول كه نيت‏ حج مى‏ كند و از خود و خانه و كاشانه و همه تعلقات مادى جدا مى ‏شود تا احرام و طواف و سعى و رمى و هدى كند، همه جا خدا را مى ‏جويد و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد; اين سو و آن سو مى‏ رود و در كوه و بيابان سرگردان مى ‏شود تا در مهمانسراى الهى آيات روشن الهى را با چشم سر و چشم جان مشاهده نمايد. «فيه آيات بينات‏» (32) و با سعى و تلاش همچون هاجر چشمه ‏اى از معرفت‏ براى او گشوده گردد. پس، هركس كه قصد سفر الى ‏الله را نموده، بايد از ابتداء از هرگونه امورى كه با اين سفر ضديت دارد و دورى جسته و دل را فقط متوجه خدا بنمايد. چنان‏كه امام صادق‏ عليه السلام در اين‏ باره فرمودند:
به هنگام حج دل را براى خدا مجرد ساختن، و از هر حجابى آزاد شدن و همه امور را به خدا سپردن، و در تما حركات و سكنات بر او توكل كردن و خود را با آب توبه شستشو دادن و دنيا و مافي ها را رها ساختن از مقدمات سفر الى‏ الله است. (33) يعنى شرط نخستين اين سير، بيرون آمدن از خود و تعلقات مادى است و جهت تحقق عملى آن از لحظه اول احرام، بايد از انواع تعلقات مادى و انواع امتيازات و تفاخرات و زخارف، حتى از كفش و كلاه رها شود، تا حالت فرشته‏ گونه پيدا كند. و فقط با دو تكه پارچه پاك و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براى مهمانى و ملاقات با رب‏ الارباب بگيرد. از اين‏رو، لحظه جواز عبور گرفتن بسى حساس و سرنوشت‏ ساز است، كه اولياء الله در موقع گفتن لبيك رنگ عوض كرده و گريه مى ‏نمودند كه نكند جواز عبور به آن‏ها داده نشود. و چنان‏كه امام صادق‏ عليه السلام و امام سجادعليه السلام در اين لحظه به حالت غشوه افتادند. وقتى كه علت را پرسيدند، فرمودند: چگونه جرات كنم كه بگويم «لبيك اللهم لبيك‏» در حالى ‏كه مى‏ ترسم لبيك (خدايا آمدم) بگويم اما جواب آيد كه من آمدن تو را قبول ندارم. (34)
لبيك را كسى مى ‏گويد كه احساس حضور نمايد در اطاق در بسته در حالى كه كسى نباشد، بله بله نمى ‏گويند اگر لبيك گفته مى ‏شود يعنى در حضور او هستيم او ما را صدا زده و ما جواب مى ‏دهيم. از اين‏رو، حضرت امام خمينى ‏قدس سره عارف معاصر فرمود: مهم آن است كه حاجى بداند كجا مى ‏رود و دعوت چه كسى را اجابت مى ‏كند و مهمان كيست و آداب اين مهمانى چيست. (35)
حاجى مى ‏خواهد با احرام حرم امن الهى در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براى غيرخدا ممنوعه اعلان كند: «من دخله كان آمنا» (36) تا براى هميشه بر روى غيرخدا ممنوع گردد. خود ميزبان فرمود: كسانى كه (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب نموده ‏اند بايد از هرگونه تمتعات جنسى و انجام گناه و گفت‏گوهاى بى ‏فايده و جر و بحث‏هاى بى ‏ارزش اجتناب كنند. (37)
مسائل معنوى و عرفانى حج هرگز تمام ‏شدنى نيست، و رسيدن به مقامات عاليه در حج، وقف احدى نيست ‏بلكه بستگى به سعى و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و هر زائر خانه خدا بايد بداند كه اگر كسى در اين بعد از حج كه مهم‏ترين ابعاد حج است موفق نگردد، در ابعاد ديگر هم چندان موفق نخواهد شد. چنان‏كه حضرت امام خمينى ‏قدس سره احياگر حج ابراهيمى، محمدى در اين ‏باره فرمودند: تحصيل ابعاد ديگر حج در گرو تحصيل بعد معنوى حج است; بعد سياسى و اجتماعى حج‏ حاصل نمى ‏شود، مگر آن‏كه بعد معنوى و الهى آن جامه عمل بپوشد. (38)
بنابراين، حاجى تنها نبايد اين بدن را از راه دور حركت داده و به ميقات و مطاف و مسعى و عرفات و مشعر و منى رساند، اما با جان خالى از معارف آسمانى و دست تهى از بهره معنوى حج ‏با چمدان‏هاى پر از عروسك و اسباب بازى برگردد. (39) «فوا اسفاه من خجلتى و افتصاحى‏» (40) آن‏كس كه با پا به كعبه رود كعبه را طواف مى‏ كند و آن‏كس كه با دل برود او را طواف مى ‏كند و اگر حاجى در ايام حج‏ به خود نپردازد و از خودبينى رها نشود و به خودسازى همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصير و طواف خود را از آلودگى خلاصى نبخشد، پس كى؟ اگر قبل و بعد او فرق نكند، پس كى؟ چه آن‏كه حج فراموش كردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من، در ما است.

2. بعد فرهنگى حج

موسم حج علاوه بر امور معنوى، يك از مناسب‏ترين ايام براى مبادله فرهنگى و انتقال ارزش‏ها در بين مسلمين جهان است و آثار و بركاتى از اين راه نصيب اسلام و مسلمين مى ‏گردد، و سبب رشد و شكوفائى زائران خانه خدا را فراهم مى ‏نمايد. چون كه ايمان و بينش دينى حج‏ گذار در گذرگاه‏هاى حج از ناخالصى‏ ها جدا و اصلاح مى ‏گردد و در نتيجه حج‏گذار به فرهنگ ناب محمدى دست پيدا مى‏كند، چه اين‏كه حج‏ يك دوره عملى آموزش دين براى هر زائر است كه تا هر مسلمانى آن را در تمام عمر حداقل يك‏بار پياده نكند، به حقيقت ايمان نمى‏رسد. از اين‏رو فرموده‏اند: تارك حج در صف يهود و نصارى قرار داده مى‏شود. (41) و در مقابل، حج و عمره عامل مؤثر براى اصلاح ايمان و تقويت دين معرفى شده است. (42)
چه اين‏كه حج مرورى بر توحيد و تاريخ حاميان آن از آدم تا ابراهيم و خاتم و درگيرى مدام ايمان و كفر و نفاق مى ‏باشد و هر كدام از اعمال حج و امكنه مقدسه از حرم و ميقات و مكه و كعبه و سعى و عرفات و مشعر و منى يا انسان سخن مى‏گويند و حاجى را به انديشه وامى ‏دارند و آگاهى ‏هاى لازم به او منتقل مى ‏شود و در هايت ‏سبب بينش توحيدى كه ام و اساس همه مسائل است مى ‏گردد. از سوى ديگر، در حج آموزش عملى فرهنگ برابرى و مساوات و اخوت و تعاون و طرد هرگونه تفرق و نفاق داده مى‏شود; يعنى به حاجى مى ‏آموزند كه على ‏رغم تفاوت‏هايشان در رنگ و پوست و نژاد و زبان و مقام و ثروت، همه در نزد خداوند مساوى هستند. خطبه ‏هاى پيامبراكرم ‏صلى الله عليه وآله در حجة‏الوداع شاهد روشن و واضح بر اين مدعاست كه فرمود: از نظر اسلام همه مردم با همه برابرند; عرب بر عجم و عجم بر عرب هيچ فضيلتى ندارد، مگر به ملاك تقوى. . . مسلمان برادر مسلمان است. (43)
و در يك كلمه، بزرگ‏ترين و مهم‏ترين فرهنگى كه در ايام حج‏به حاجى منتقل مى‏ گردد، فرهنگ توحيد خالص ابراهيمى محمد‏صلى الله عليه وآله است.
اما آياتى كه بعد فرهنگى حج از آن استظهار مى‏شود عبارتند از: "جعل ‏الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس" خداوند كعبه را كه خانه محترم است وسيله‏ اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده است. (44)
"و اذن فى الناس بالحج - ليشهدوا منافع لهم" اى ابراهيم در ميان مردم اعلان عمومى براى حج ‏بنما تا پياده و سوار بر مركب‏هاى لاغر از هر راه دور، قصد خانه خدا كنند تا شاهد منافع گوناگون خويش در اين برنامه حيات‏بخش باشند. (45)
دقت در اطلاق دو كلمه «قيام‏» و «منافع‏» باعث رهنمون شدن به مطلب وسيع و گسترده‏اى مى ‏گردد كه قوام و حيات جامعه بشرى و تامين هر نوع منافع انسان‏ها در گرو تحقق اين مراسم باشكوه حج است.
چه چيزى بالاتر و مهم‏تر از فرهنگ جامعه كه قوام و حيات جامعه در گرو فرهنگ آن جامعه است. چه منافعى عزيزتر و با ارزش‏تر از منافع فرهنگى، عقيدتى، بلكه آن منافعى كه اولا و با لذات با اين فريضه الهى و امكنه مقدس تناسب دارد. همه ايمان و ارزش‏هاى الهى است. كه شاهد قوى و گوياى آن اين است كه بعد فرهنگى در جوامع روائى به عنوان يكى از مهم‏ترين علل و فلسفه‏هاى حج مطرح شده است. چنان‏كه امام صادق‏عليه السلام در جواب هشام بن حكم در مورد حكمت‏هاى حج فرمود: خداوند متعال به وسيله حج، زمينه اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم كرده، براى اين‏كه همديگر را بشناسند و تفاهم كنند. . . و براى اين‏كه آثار پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله شناخته شود و اخبار و گفتار وى احياء گردد تا به دست فراموشى سپرده نشود. جالب اين‏كه امام‏ عليه السلام در دنباله آن، دليل اين مطلب را هم بيان مى ‏فرمايد كه اگر هر قوم و ملتى تنها از كشور و بلاد خويش سخن بگويند و تنها به مسائلى كه در آن است ‏بينديشد، همگى هلاك مى‏ گردند و كشورهايشان ويران مى‏ شود و از بسيارى از منافع و سودها و اطلاعات و اخبار محروم مى ‏شوند. اين است فلسفه و دليل كنگره جهان حج. (46)
بنابراين، يكى از علل حج، شناخت و آشنايى مردم با آثار و احاديث رسول ‏الله ‏صلى الله عليه وآله و زنده نگه‏داشتن و به دست فراموشى نسپردن آن‏هاست; يعنى حج در واقع مرورى بر تاريخ اسلام و پيامبر اسلام بلكه مرورى بر توحيد و حاميان آن از آدم تا ابراهيم و خاتم است و تابلوئى براى تمام فداكارى‏ هاى قهرمان توحيد و پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله است كه حاجى با ديدن اين صحنه ‏ها و امكنه پيام مى‏ گيرد.
از سوى ديگر، ايام حج فرصتى است‏ بسيار مناسب براى تبليغ فرهنگ اصيل اسلام، در ميان قشر وسيع و قابل توجهى از مسلمين كه از اطراف و اكناف عالم در اين نقطه اجتماع كرده‏ اند. و اصولا از مقدمات اوليه حج تعلم بسيارى از مسائل اسلامى است كه به نوبه خود به علماء متعهد اسلام امكان مى ‏دهد تا از استقبال مردم براى تعليم و ارشاد و نشر فرهنگ غنى اسلام استغناء نمايند.
حج در واقع آموزشگاهى است كه هر سال داير مى‏گردد و مؤسس آن خداوند منان و اساتيد آن انبياء و ائمه معصومين و علماء متعهد اسلام هستند كه معارف اصيل و ناب را به كام تشنگانى كه از سراسر عالم در اين مكان گردهم آمده ‏اند، مى ‏ريزند. چنان‏كه سيره عملى انبياء عموما و پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله و ائمه كرام خصوصا بر اين منوال بود كه از اين كنگره عظيم حج در جاى جاى مواقف و مشاعر به نحو احسن استفاده نمايند. و شايد يكى از علل موفقيت پيامبراكرم‏ صلى الله عليه وآله در نشر و گسترش اسلام به سراسر عالم اين بود كه در مدت سيزده سال اقامت در مكه با نمايندگان و سران قبائلى كه از اطراف عالم براى اداء حج‏ به مكه مى ‏آمدند، تماس برقرار نمايد و به تبليغ بپردازد كه بعضى از مورخين نمونه ‏هايى از اين قبيل ذكر كرده‏ اند. (47) علاوه بر اين‏ها:
- پيام‏ رسانى و تبليغ حضرت على ‏عليه السلام در سرزمين منى در ضمن تلاوت آيات برائت.
- تبليغ امام حسين‏ عليه السلام در موسم حج ‏براى بيان رسالت‏ خود و اوضاع سياسى يزيد كه براى تحقيق اين هدف چند ماه در مكه توقف نمود تا حجاج از سراسر دنيا در موسم حج گردهم آيند.
- تبليغ امام صادق‏ عليه السلام در عرفات در ميان انبوه جمعيت كه با صداى بلند رو به هر طرف نموده و در هر بار سه مرتبه مى ‏فرمود: اى مردم، رهبر شما رسول خدا بود بعد حضرت على، پس امام حسن و امام حسين و امام سجاد و امام باقر و فعلا من هستم پس از من سؤال كنيد. (48)
- امام صادق‏ عليه السلام در موسم حج‏ خيمه ‏اى برافراشته مى‏ كرد و دانشمندان آن روز به حضورش شرفياب مى ‏شدند و راه و روش تبليغات و مبارزه با مفاسد فكرى و اعتقادى را فرا مى‏ گرفتند.
و در مقابل مسلمين و علماء هم در ايام اختناق از اين فرصت استفاده كرد، در موسم حج ‏شركت نموده و از محضر ائمه‏ عليهم السلام بهره ‏بردارى مى ‏كردند. گواه روشن آن، مباحثات عقيدتى و فقهى ائمه ‏عليهم السلام و صحابه و تابعين و علماء در موسم حج است كه به افتاء و تدريس و مناظره مى ‏پرداختند. پيام‏هاى حضرت امام خمينى ‏قدس سره به حجاج بيت ‏الحرام نيز در همين راستا بوده است.
بنابراين، ايام حج فرصت‏ بسيار مناسب و استثنايى براى تبليغ و نشر فرهنگ اصيل اسلام در ميان قشر وسيع و قابل توجهى از مسلمين است هم تبليغ قولى است و هم عملى و هم بررسى مسائل مختلف اسلامى توسط برجسته‏ ترين افراد از نظر علم و تقوى، و هم مبارزه با ريشه‏ هاى فرهنگ ضدتوحيدى و استعمارى و هم خنثى كردن هرگونه توطئه و نقشه‏ هاى شوم بر عليه اسلام ناب محمدى است. همچنان‏كه پيامبراكرم‏ صلى الله عليه وآله در جريان فتح مكه و حجة‏الوداع فرهنگ جاهليت را عملا و قولا ريشه ‏كن نمود.
نكته ديگرى كه در بعد فرهنگى حج نمايان است، مسئله پيام ‏رسانى است. حاجى و زائر خانه خدا، علاوه بر اين‏كه معارف اصيل اسلام و آيات روشن الهى را مشاهده و پيام را دريافت مى ‏كند، (49) بايد اين پيام را به عنوان ره توشه حج‏ با خود به همراه برده و در محيط و شهر و آبادى خود نشر دهند، چه اين‏كه پيامبراكرم ‏صلى الله عليه وآله در حجة‏الوداع خطاب به مردم فرمود:
بايد اين مطالب و معارف را حاضر و شاهد شما به غايب انتقال بدهد. (50) چنان‏كه امام حسين‏ عليه السلام در سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاويه، در سرزمين منى در ميان جمعيت 1000 نفرى بعد از انتقاد از وضع موجود فرمود: گفتارم بشنويد و به خاطر بسپاريد، وقتى كه به محل سكونت‏ خود برگشتيد، پيام مرا به افرادى كه مورد اطمينان هستند ابلاغ نماييد. (احتجاج طبرسى، ج 2، ص 296)
همچنان‏كه على‏ بن موسى ‏الرضاعليه السلام در ضمن بيان علل و فلسفه حج فرمودند: در حج، تفقه و آشنايى با دين و گسترش فرهنگ اهل‏بيت به تمام نقاط جهان نهفته است: (51) "مع مافيه من التفقه و نقل ‏الاخبار الى كل صفغ و ناحية"
يعنى در حج هم پيام‏گيرى است هم پيام‏رسانى و در واقع بهترين و مؤثرترين رسانه گروهى جامعه اسلامى است. اما نكته جالب در اين روايت اين است كه امام ‏عليه السلام در بيان اين مطلب، تمسك به آيه نمودند كه خداوند متعال در آن آيه مباركه فرمودند: چرا از هر گروهى، طائفه‏اى از آنان كوچ نمى ‏كنند تا در امر دين تفقه نمايند و به هنگام بازگشت‏ به سوى قوم خود آن‏ها را انذار نمايند تا شايد (از مخالفت فرمان الهى) بترسند و خوددارى كنند. (52) "فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفة ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون. "
نعمت‏ بهره‏بردارى از معارف و فرهنگ ناب محمدى در مراسم حج اختصاص به مسلمين كه توفيق حضور دارند ندارد بلكه آن‏ها موظفند اين فرهنگ را به عنوان بهترين سوغاتى با خود برده و در منطقه خود نشر دهند و بدين‏وسيله نقش فرهنگى حج‏ با توجه به تكرار آن در هر سال، ابعاد گسترده ‏ترى پيدا مى ‏كند و در نهايت عامل قوى براى تقويت دين و ضامنى جاودانه براى فرهنگ اصيل اسلام خواهد بود و در نتيجه فرمايش امام صادق‏ عليه السلام (تا كعبه برپاست دين هم استوار است) ، "لا يزال الدين فانما ما قامت‏الكعبه"، جايگاه خودش را پيدا خواهد كرد.
بنابراين، يكى از اهداف و ابعاد عاليه حج، آشنايى بيش‏تر و عميق‏تر مردم با مسائل اسلامى و انتقال اخبار و پيام‏هاى حج‏به سراسر عالم است. حج آموزش چند روزه است‏براى آماده‏سازى فرد در پهنه زندگى، حج تابلويى از تمام فداكارى‏هاى قهرمان توحيد و پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله است كه با ديدن صحنه و امكنه تبليغ مى‏شوند، پيام مى‏گيرند، سپس به سراسر عالم نشر مى‏دهند حج ‏يك دانشگاه و دانشسراى عالى فرهنگى است كه فرهنگ خودسازى، امنيت، عدالت اجتماعى، ايثار، مقاومت، نظم و انضباط، اتحاد و مساوات و. . . به حاجى تعليم داده مى‏شود. در حج عملا به مسلمين مى ‏آموزند كه چگونه مى ‏توان از نيروهاى پراكنده، قدرت واحدى به وجود آورد، چنان‏كه پيامبراكرم ‏صلى الله عليه وآله در حجة‏الوداع اين قدرت را به معرض نمايش گذاشت. حج محل زنده كردن آثار رسول‏الله است "و لتعرف آثار رسول‏الله و تعرف اخباره و يذكر و لا ينسى" و حج محل تعليم علوم اهل‏بيت و نشر آن به سراسر جهان "مع مافيه منالتفقه و فعل‏الاخبار الائمة الى كل صفغ و ناحيه" مى ‏باشد.
حضرت امام خمينى ‏قدس سره احياگر حج ابراهيمى درباره بعد فرهنگى حج فرمودند: حج كانون معارف الهى است. . . حج ‏بسان قرآن است كه همه از آن بهره ‏مند مى ‏گردند ولى انديشمندان و غواصان و دردآشنايان امت اسلامى اگر دل به درياى معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياست‏هاى اجتماعى آن نترسند از صدف اين درياى گوهرهاى هدايت و رشد و حكمت و آزادگى را بيش‏تر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت ولى چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حج ‏بسان قرآن مهجور گرديده است و به همان اندازه‏اى كه آن كتاب زندگى و كمال و جمال در حجاب‏هاى خود ساخته ما پنهان شده است و اين گنجينه اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج ‏فكرى‏هاى ما دفن و پنهان گرديده است. . . حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است; سرنوشتى كه ميليون مسلمان هر سال به مكه مى ‏روند و پاى جاى پاى پيامبر و ابراهيم و اسماعيل و هاجر مى ‏گذارند ولى هيچ كس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمدصلى الله عليه وآله كه بودند و چه كردند هدفشان چه بوده و از ما چه خواسته ‏اند؟ (53)

3. بعد اقتصادى حج

حج ‏با دارابودن بعد معنوى و عرفانى عميق و گسترده، ابعاد ديگر آن خصوصا بعد اقتصادى و مادى آن مورد ترديد واقع شده است ‏به طورى كه گفته ‏اند مگر ممكن است چنين عبادت پر معنويت، همراه با بعد مادى و اقتصادى باشد، بلكه اين مسائل را منافى با روح حج مى‏ دانسته ‏اند و اين خاصيت‏ يك سونگرى به حج است. همچنان كه اين توهم در زمان جاهليت هم وجود داشته و خيال مى‏كردند معامله و تجارت و كسب و كار در ايام حج‏حرام و باعث‏بطلان آن مى‏گردد. (54) اما خداوند متعال براى مقابله با اين طرز تفكر آيات متعددى را نازل نموده است كه تعدادى از آن‏ها به شرح ذيل است: گناهى بر شما نيست كه از فضل پروردگار خود (منافع اقتصادى در ايام حج) برخوردار شويد. (55)
"ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربكم. "
شكى نيست كه مراد از فضل در آيه، فضل و بهره مادى است چون كه مسائل معنوى جاى هيچ‏گونه ترديدى نبود تا بفرمايد: "ليس عليكم جناح". . . همچنان‏كه مراد از ابتغاء، ابتغاء، ابتغاء بعد از اتمام حج نيست، چون كه معامله و تجارت بعد از اعمال حج جاى بحث و گفت‏وگو نبوده است، بلكه آنجا كه محل كلام بود معامله و تجارت در اثناء عمل بود و آيه مباركه هم در رد مراد اين نوع تفكر با صراحت تمام فرمود: (هيچ‏گونه مانعى و اشكالى وجود ندارد كه مردم از فضل خدا بهره‏مند گردند بلكه با توجه به معناى ابتغاء (56) مى‏توان در راه كسب آن اجتهاد و كوشش هم نمود و حتى با ملاحظه "من ربكم" مى‏توان به آن رنگ عبادت داد تا از مصاديق بارز آيه "رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكرالله"، (57) به شمار آيد. منتهى بايد مواظب بود كه تجارت در خلال حج ابتغاء من فضل‏الله باشد.
مؤيد ديگر بر اطلاق ابتغاء فضلا من ربكم بر امور مادى، نظاير اين آيه در قرآن است كه ابتغاء فضل ‏الله بر امور مادى اطلاق شده است از جمله خداوند در سوره جمعه فرمود: هنگامى كه نماز پايان گرفت‏ شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد. (58)
"فاذا قضيت الصلوة فانتشروا في‏الارض و ابتغوا من فضل الله. "
از سوى ديگر، اين‏گونه يك سونگرى به حج در زمان ائمه‏عليهم السلام براى اصحاب ايجاد سؤال كرد كه آيا تجارت و بهره‏ مندى مادى در ايام حج ضررى به حج مى ‏رساند يا نه، چنان‏كه شخصى مثل معاوية‏بن عمار به امام صادق ‏عليه السلام عرض كرد: مردى براى تجارت به طرف مكه حركت مى ‏كند يا شترى دارد كه كرايه مى ‏دهد آيا حجش ناقص است ‏يا كامل؟ حضرت پاسخ فرمودند: حجش كامل و تمام است. (59)
از جمله آيات ديگرى كه دلالت ‏بر بعد اقتصادى حج دارد، آيه شريفه ذيل مى ‏باشد:
"و اذن في ‏الناس بالحج. . . ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم‏الله. . . " (60) ترجمه آن گذشت. با توجه به تقابل دو جمله «ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم‏الله"، استظهار مى‏شود كه حج دو بعد دارد، بعد عبادى و غيرعبادى. و قطعا يكى از مصاديق بارز منافع، منافع اقتصادى حج است كه احتمالا به دليل اهميت اين بعد يا جهت مقابله با تفكر جاهلى، مقدم بر بعد معنوى حج ذكر شده است.
شاهد قطعى بر اين‏كه مراد از منافع، منافع اقتصادى هم هست تمسك امام ‏رضاعليه السلام به اين آيه شريفه است كه در ضمن بيان علل و فلسفه حج فرمود:
منافع و آثار حج تمام اهل زمين از شرق و غرب و بر و بحر را فرا مى‏گيرد چه آن‏ها كه حج ‏به جا مى ‏آورند و چه آن‏ها كه به جا نمى ‏آورند از تجار و كسبه و مساكين و حاجتمندان. . . براى همين منافع قرآن فرمود: "ليشهدوا منافع لهم" (61)
توجيه ديگرى كه مى ‏شود براى تقدم بعد غير عبادى بر عبادى در اين آيه مباركه ذكر كرد، جنبه روانى قضيه است كه براى جذب مردم عادى به سوى خانه خدا، ابتدا روى منافع مادى تكيه نمود. و به تعبير مرحوم علامه طباطبايى از آنجايى كه انسان فطرت حب‏ الذات دارد و منافع خودش را دوست دارد از اين‏رو در همان اول فرمود "ليشهدوا منافع لهم". (62)
از جمله آيات ديگر، آيه 2 از سوره مباركه مائده مى‏ باشد كه خداوند متعال ضمن خطاب به مؤمنين فرمود: احترام آنهايى كه به خاطر معاش و معادشان قصدخانه خدا را نموده‏اند نگه داريد. (63) يعنى اين زائرين خانه خدا انسان‏هاى محترمى هستند نبايد حريم آن‏ها حلال شمرده شود.
علاوه بر اين‏كه لسان اين آيه لسان مدح است و نيز بعد اقتصادى آن مقدم بر بعد عبادى "رضوانا" گرديده و از تقابل "فضلا من ربهم و رضوانا" به خوبى استفاده مى ‏شود كه مراد از «فضلا من ربهم‏» منافع اقتصادى مى‏ باشد. شاهد قرآنى ديگر بر بعد اقتصادى حج، آيه ‏اى از سوره مباركه قصص است كه خداوند متعال ضمن منت گذاشتن بر مشركين، روى دو نعمت تاكيد فرمود: يكى امنيت و ديگرى مواهب اقتصادى.
آيا ما حرم امنى در اختيار آن‏ها قرار نداديم كه محصولات هر شهر و ديارى به سوى آن آورده شود ولى اكثر آن‏ها نمى‏دانند. (64)
"اولم تمكن لهم حرما امنا يجبى اليه ثمرات كل شي‏ء رزقا من لدنا و لكن اكثرهم لايعلمون".
عنايت در كلمات «كل شى‏ء» و «رزقا من لدنا» و فعل «يجبى‏» كه دلالت‏بر استمرار دارد، اهميت مطلب را دو چندان خواهد كرد. به علاوه، اين دو نعمت متعلق به زمانى بود كه آن‏ها مشرك بودند تا چه رسد به اين‏كه موحد شوند، اگر مردمى كه در شهرها و آبادى‏ها زندگى دارند، ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركات آسمان و زمين بر آن‏ها مى‏ گشاييم. (65)
"و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض".
شاهد قرآنى ديگر آيه 28 از سوره توبه است:
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بدانيد كه مشركين آلوده و ناپاكند بنابراين، پس از اين سال نبايد قدم به مسجدالحرام بگذارند و اگراز فقر مى ‏ترسيد به زودى خداوند شما را از فضلش، هرگاه بخواهد بى ‏نياز مى‏ سازد خداوند دانا و حكيم است.
از آنجايى كه اهل مكه در انتظار سود و تجارت بودند ترسيدند كه نكند به خاطر اين منع، تجارت آن‏ها از رونق بيفتد و وضع اقتصادى آن‏ها خراب شود، از اين‏رو خداوند در مقام دلدارى آنها وعده فرموده به زودى شما را از فضلش بى ‏نياز مى ‏سازد.
همچنان‏كه تاريخ گواهى مى‏ دهد كه بزرگ‏ترين بازار از جمله بازار معروف عكاظ در موسم حج‏ برپا مى ‏شود. و احتمالا سوره قريش (66) را بتوان مؤيد ديگر قرآنى بر اين‏گونه بازار دانست. ادامه دارد. . . .

پى ‏نوشت‏ها:

1- «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون‏» ، ذاريات / 56
2- آقا ميرزا جواد ملكى تبريزى، المراتبات، قم، دارالمثقف المسلم، 1363، ص 197
3- علامه محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 1، قم، منثورات جامعه مدرسين، بى‏تا، ص 298
4- بقره /125
5- حج /26
6- طباطبايى، پيشين، ج 14، ص 368 ; آلوسى بغدادى، روح‏المعانى، ج 17، بيروت، داراحياء التراث العربى، بى‏تا، ص 143; فخرالدين رازى، تفسير كبير، ج 23، ص 26
7- طباطبايى، پيشين، ج 14، ص 368 و 367
8- ان الشرك الظلم عظيم: لقمان /13
9- حج /26
10- و ليطوفوا بالبيت العتيق ثم محلها الى ‏البيت العتيق. حج: /29، 33
11- حج /37
12- بقره/197
13- آية‏الله جوادى آملى، جرعه‏اى از بيكران زمزم، تهران، معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظم رهبرى، 1371، ص 143
14- حج /29
15- ليقضوا تفثم لقاء الامام: عروسى حويزى، نورالثقلين، ج 3، قم، مؤسسه اسماعيليان، بى ‏تا، ص 493، محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 4، بيروت: داراحياء التراث العربى، 1402 ق، ص 549
16- تمام الحج لقاء الامام، نورالثقلين، پيشين، ج 1، ص 183; مجلسى، پيشين، ج 96،
ص 374; وسائل‏الشيعه، ج 14، ص 324 و 325; شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، (بيروت: دارصعب درالتعارف، 1401 ق) ، ص 345
17- بقره /200
18- مرحوم نراقى، جامع‏ السعادات، ج 2، نجف، مطبعة النجف، 1383، ص 345
19- انما المؤمنون الذين اذا ذكرالله و جلت قلوبهم، انفال/2
20- انفال /2; بقره /198، 203; حج /28 و 34 و 36
21- روح ‏المعانى، پيشين، ج 17، ص 154
22- حج /35
23- علامه طباطبايى، پيشين، ج 14، ص 375
24- بقره /127
25- مائده /2
26- الرضوان الرضا الكثير و لما كان اعظم الرضا رضاالله تعالى خص لفظ فى القرآن بما كان من الله تعالى. مرحوم راغب اصفهانى، المفردات، بيروت، دارالمعرفه، بى‏تا
27- توبه /72
28- فهو شعبة من رضوانه، مجلسى، پيشين، ج 96، ص 29
29- ابراهيم /37
30- علامه طباطبايى، پيشين، ج 12، ص 77
31- حج /26
32- آل عمران /97
33- مجلسى، پيشين، ج 96، ص 124
34- محجة البيضاء، ج 2، ص 201; المراقبات، پيشين، ص 204; مجلسى، پيشين، ج 47، ص 16
35- حج در كلام و پيام امام خمينى، ص 12
36- آل عمران /97
37- بقره /197
38- حج در كلام و پيام امام خمينى، ص 10
39- حضرت امام خمينى در اين‏باره فرمود حاجى بايد به جاى سوغات‏هاى مادى و فانى، دستاوردهاى باقى و ابدى براى دوستان سوغات آورند، همان مدرك، ص 11
40- مفاتيح‏الجنان، قسمتى از مناجات تائبين خمسة عشر.
41- من سوف الحج‏ حتى يموت بعثه الله يوم القيمة يهوديا او نصرانيا، نورالثقلين، پيشين، ج 1، ص 374
42- حجوا او اعتمرا - يصلح ايمانكم، بحار، ج 96، ص 25
43- ابن سعبه، تحف العقول، بيروت: مؤسسة الاعلمى، 1394 ق، ص 30، ضمن خطبه حجة‏الوداع
44- حج /27 و 28
45- حج /27 و 28
46- وسائل‏الشيعه، پيشين، ج 11، ص 14
47- السيرة، ابن هشام، ج 1، بيروت، دارالفرقان، 1357 ق، ص 422
48- فروع كافى، ج 4، ص 466
49- ليشهدوا منافع لهم - حج /28; فيه آيات بينات - آل عمران /97
50- آية‏الله جوادى آملى، جرعه‏اى از بيكران زمزم، پيشين، ص 157
51- نورالثقلين، پيشين، ج 2، ص 283
52- توبه /124
53- حج در كلام و پيام امام خمينى، ص 72، 73
54- مجمع ‏البيان، ج 1، ص 295
55- بقره /198
56- ابتغاء: فقد خص بالاجتهاد فى الطلب - بغيت الشي‏ء اذا طلبت اكثر ما يجب و ابتغيت كذلك - مفردات راغب.
57- نور /37 - مردان الهى كسانى هستند كه نه تجارت آن‏ها را از ياد خدا باز مى‏دارد نه خريد و فروش.
58- جمعه /10; آل عمران/174; نحل /14; اسراء /12
59- فروع كافى، ج 4، ص 275
60- حج /27 و 28
61- مجلسى، پيشين، ج 96، ص 32
62- الميزان، ذيل آيه
63- مائده /2
64- قصص / 57
65- اعراف /96
66- لايلاف قريش ايلافهم رحلة الشتاء و. . .

مقالات مشابه

اسرار اعمال حج در قرآن و سنت

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهزهرا حق‌زاده

درنگی در طواف النساء از نگاه قرآن

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهمحمدجواد عنایتی‌راد

حج و روايات تفسيري امام رضا (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندههادی یعقوب‌زاده

رازهای عرفانی حج در تفسیر عرفانی قرآن

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهرحیم کارگر

شفابخشی حج

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهمجتبی کلباسی

من الحج حدیث فی القرآن الکریم

نام نشریهالوعی الاسلامی

نام نویسندهمحمد الدسوقی